انجمن شاعران مرده

ساخت وبلاگ
خرداد 1400 ماه خیلی متفاوتی بود هرچند هنوز تموم نشده و یکم این ترسناکه:))داستان از یه روزایی شروع شد که اولش حس کردم خداروشکر رفتیم رو اتفاقات خوب و رو آسونی و زندگی جدید با معنای جدید یه جواب آزمایش که نشون میداد " یه اتفاق شیرین و خاص که خیلی وقتا پنهون کردمش ولی میخواستمش در جریانه، اتفاقی که انقدر خوب خواستنش تکذیب کرده بودم که این اخریا خودمم شک داشتم که واقعا چقدررر میخوامش حتی همین الان:)اومد با کلی حس شیرین ،تصویر پرهیجان که داشت شکل میگرفت از اتفاقاتی که با تداعی این خبر نقش میگرفت هرچند میترسیدم از همون لحظه اول . عادت ندارم زود جشن بگیرم .همیشه سعی کردم خودمو واس بدترین اتفاق زودتر از بهترین اتفاق اماده کنمخب خداروشکر این درس اول بود :)  " خدا هر لحظه میتونه زندگی تو دگرگون کنه،به بهترین حالت یا سخت ترین حالت ؛براش آماده باش مغرور نشو شکرگزار باش و آماده یادگیری"شاید اگه خودم بودم به هیچ کس خبر نمیدادم تا این ترس از دلم بره تا مطمئن بشم عدس کوچولو قراره برام معنی زندگیم بشه ولی خب همسرجان زودتر از خودم به مامانش خبرداده بود و منم اولین انتخابم خوشحال کردن انجمن شاعران مرده...
ما را در سایت انجمن شاعران مرده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esolookbaharan6 بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:23

این روزها حال زمین بد است

حال ما بدتر

غرق شده اند ادم ها در سختی ها تلخی ها غم هایی ک خودمان برای خودمان ترتیب دادیم

اشی که وجب ها روغن رویش دارد 

حالا هم ک چه بخواهیم و چه نه به پامان نوشته شده!

فکر میکنم ...

این دنیا

ابراهیم میخواهد که گلستان شود ...

بیا ...

[ دوشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۰ ] [ 12:21 ] [ پریا راد ] [ ]

انجمن شاعران مرده...
ما را در سایت انجمن شاعران مرده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esolookbaharan6 بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:23